loading...
سورنا
مدیر وبسایت بازدید : 235 دوشنبه 30 فروردین 1395 نظرات (0)

 

 

روزی یک کشتی پراز عسل در ساحل لنگر انداخت وعسلها درون بشکه بود وپیرزنی آمد که ظرف کوچکی همراهش بود

و به بازرگان گفت :

از تو میخواهم که این ظرف را پر از عسل کنی که تاجر نپذیرفت وپیرزن  رفت  ..

سپس تاجر به معاونش سپردکه آدرس آن خانم را پیدا کند وبرایش یک بشکه عسل ببرد  ...

آن مرد تعجب کرد وگفت

ازتو مقدار کمی درخواست کرد نپذیرفتی والان یک بشکه کامل به او میدهی .

تاجر جواب داد :

ای جوان او به اندازه خودش در خواست میکند ومن در حد و اندازه خودم به او میدهم  ..                  

اگر کسی که صدقه میداد به خوبی میدانست ومجسم میکرد که صدقه ی او پیش از دست نیازمند در دست خدا قرار می گیرد  ...

هراینه لذت دهنده بیش از لذت گیرنده بود

 

 

این یک معامله با خداست.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    وبسایت ما را چگونه ارزیابی می کنید؟
    تابلو اعلانات


    حمایت مالی از سایت

    لطفا یکی از مبالغ زیر را جهت کمک 

    به سایت سورِنا انتخاب نمایید.


       

        

        

        

        


    لطفا شماره تلفن خود را نیز در قست 

    خواسته شده در هنگام واریز وارد کنید.



    برای کسب اطلاعات بیشتر اینجا کلیک کنید



    آمار سایت
  • کل مطالب : 66
  • کل نظرات : 30
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 35
  • باردید دیروز : 65
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 125
  • بازدید ماه : 342
  • بازدید سال : 4,458
  • بازدید کلی : 132,848